احمد طالبینژاد: کیومرث پوراحمد به سرنوشت خسرو شکیبایی مبتلا شد / بعد از کیارستمی، پور احمد حرف اول را میزد
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۵۷۰۳۸
مهسا بهادری: مگر کسی باورش میشود؟ او خالق کودکی چندنسل بود. مرگ خود خواستهای که البته هنوز هم در هالهای از ابهام باقی مانده تا ذرهای از شوک این مرگ برای مردم و سینما کم نشود. مگر میشود آن میزان از کلامهای امیدوار کننده برای ادامه زندگی به چنین جایی ختم شود؟ مگر میشود آن میزان اشتیاق به نوجوانی در «قصههای مجید» با یک دست نوشته کنار جسم بیجانش به پایان برسد؟ خودش البته درباره مرگ چنین گفته بود:«ما به طرز ظالمانهای پیر میشویم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
باورش سخت است اما او پیر نشد و از جهان «خواهران غریب» رخت بست.حالا سینمای ایران، یک سال است که کیومرث پوراحمد را ندارد.
یکی از دوستان نزدیک او احمد طالبینژاد است، منتقد، نویسنده و مستندساز که وقتی در کافه خبر حاضر شد تا گفتوگوی مفصلی درباره وضع سینما داشته باشیم درباره سال تلخ سینمای ایران و جای خالی کیومرث پوراحمد هم صحبت کرد. در ادامه بخش اول مصاحبه با احمد طالبینژاد را میخوانید و روز جمعه مصاحبه مفصلتر را خواهید خواند.
سه چهره شاخص در سینما داشتیم که هر کدام به دلایل عجیبی از میان ما رفتند، خسرو شکیبایی، که بهتر است درباره علت فوتش صحبت نکنیم، کیومرث پوراحمد که گفتند: خودکشی کرده و داریوش مهرجویی که به قتل رسید.
هر سه این افراد که نام بردید، یعنی هم خسروشکیبایی، هم مهرجویی و هم پوراحمد خیلی در سینمای اجتماعی ما تاثیر داشتند. بگذارید از خسرو شروع کنیم، او معیارهای بازیگری سینمای بعد از انقلاب را ارتقا بخشید. ما قبل انقلاب هم افرادی چون بهروز وثوقی، علی نصیریان و عزتالله انتظامی را داشتیم که از تئاتر آمده بودند، ولی واقعیت این است که خسرو شکیبایی به دلیل انعطافی که داشت و آن صدای پرطنین، چهره و نگاه دو دوزنش عملا سقفی ایجاد کرد، که کمتر کسی توانست در هنر بازیگری به او برسد.
پرویز پرستویی خیلی تلاش کرد در جاهایی هم رسید، اما به اوج خسرو شکیبایی نتوانست دست پیدا کند. اوج و پرش او با فیلم «هامون» شروع شد و بعد با نقشهای درجه یک دیگر ادامه پیدا کرد. متاسفانه آفتی که در فضای هنری ما بود و خیلی افراد بزرگ و درجه یک را از ما گرفت خسرو را هم از ما گرفت. پرویز فنی زاده، اصغر تفکری، که کمدین خیلی خوبی در دهه سی بود و سن کمی داشت به همین دلیل از میان ما رفت. هرکسی بازی خسرو شکیبایی در «هامون» را دیده باشد، با هر بازی دیگری قانع نمیشود. خیلی از بازیگرهای امروز ادای او را در میآورند، حتی در نوع دیالوگ گفتن و اکتهایی که او بروز میداد، اما واقعا بیجایگزین است و شاید به این زودیها هم جای خالیش پر نشود.
کیومرث پور احمد و احمد طالبینژاد در سال ۱۳۷۲همیشه درباره آقایان حرف میزنیم و خانمها را گاهی فراموش میکنیم، در سالی که گذشت ما بیتا فرهی و فریماه فرجامی را هم از دست دادیم.
آنها هم قربانی همان ماجرا شدند. این افراد نقش طلایی و درخشانی در سینمای ما داشتند که شاید سینمای ما در حال حاضر فاقد آنان است.
مسئلهای که درباره کیومرث پوراحمد وجود دارد این است که خیلی هم معلوم نشد که آیا او خودکشی کرده بود یا نه؟ آیا واقعا فردی با آن رویکردها و نگرشها خودش به زندگیش پایان بخشیده، نظرشما به عنوان فردی که به او نزدیک بودید چیست؟
من و کیومرث پوراحمد دو سال قبل از فوتش با هم هیچ ارتباطی نداشتیم و قهر بودیم، هرچند که زمانی خیلی صمیمی بودیم، اما دلیل این قهر هم برمیگشت به همان آفتی که پیش از این گفتم. من به یکی از نزدیکانش گفته بودم که چرا مراقبش نیستند و این ماجرا به گوش کیومرث رسیده بود، او خیلی از من ناراحت شد؛ اما واقعیت این است که متاسفانه او هم مانند شکیبایی دچار این آفت شده بود. اواخر فیلمهایش نمیفروخت و همین موضوع داشت او را منزویتر میکرد و مدام هم بدتر و بیشتر میشد.
در سمت هنری سینما، یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازان ما بعد از کیارستمی، کیومرث پوراحمد بود. اگر شما نگاه کنید میبینید که دو نسل از بچههای این مملکت با «قصههای مجید» بزرگ شدهاند و نباید این مجموعه را دست کم بگیرید. شخصیت اصلی آن بچهای است که نمیخواهد در قالبی که از پیش برایش تعیین شده و سنتی است، باقی بماند و میخواهد از آن عبور کند و بیرون بیاید، مثل «امیرو» در فیلم «دونده». تاثیرگذاری این فیلم از این جهت است که ما امروز بچههایی را میبینیم که نمیخواهند همان روش پدرانشان و همان روش بی خاصیتی که ما را آچمز کرده در این جهان امروز را دنبال کنند. بعد هم چون او اساسا ملودرام ساز بود، فیلمهایش هم یقه مخاطب را میگرفت و با خود میبرد و از خانوادهها تا بچهها را اقناع میکرد که مثالش همان فیلم معروف «خواهران قریب» است. او هم قربانی همان چیزی شد که گفتم، اما این قربانی شدن ربطی به مسئله قتلش ندارد و هنوز که هنوز است به رغم این که ۹ ماه از این جنایت گذشته، دلیلش را دقیقا نمیدانیم.
یک سال است که از فوت او میگذرد، اما هنوز چیزی از این پرونده روشن نشده است. چه کسی باور می کند؟ هنوز اذهان عمومی را نتوانستهاند قانع کنند که این اتفاق خودکشی بوده یا نه؟ کمااینکه این اتفاق برای داریوش مهرجویی هم رخ داد. در مورد مهرجویی هم همینطور، با وجود اینکه قاتل را گرفتهاند، اما به نظر میرسد که صحنهسازی باشد. آنها به هر حال نتوانستهاند ذهن مردم را نسبت به این که عملا این دو آدم بزرگ در سینمای ایران قربانی چیزهای زیادی شدند، را شفاف کنند. پوراحمد رمانی دارد که در فضای مجازی منتشر شده و اگر سوال دارید که چرا این اتفاق برای او افتاد باید آن رمان را بخوانید.
۲۴۵۲۴۵
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1890860منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: کیومرث پوراحمد خسرو شکیبایی سینمای ایران احمد طالبی نژاد کیومرث پوراحمد خسرو شکیبایی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۵۷۰۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
روزنامه اعتماد نوشت: «ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است»، به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است....
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود.
پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»